۱۳۹۱ فروردین ۳۰, چهارشنبه

فاصله ی بین آنچه هست وآنچه باید باشد را کمتر سازیم

از دیر باز در ذهنم باز گوی واقعیت ها نمایان می کند درست از ان زمانیکه مدتی کورس حقوق بشررا درموسسه پولغو درس خواندم وازان پس انتخاب وتلاشم براین بود که باید حقوق بخوانم ودر اینده یک حقوق دان شوم . اما روز گا رچرخش دگر گونی را برایم داشت درست زمانیکه برایم گفتند درغیر ان کامیاب شدی وانهم در عقب افتاده ترین ولایت ودر انتخاب هشتمم وان هم تعلیم وتربیه .
  از بدو شروع یافتم که جامعه شناسی هم میتواند مرا درارزوهایم یاری رساند وبه یقین دران اغازنمودم. این همه روزگاری که از ان فارغ گردیدم وامر وز هم درجستجوی کارایی و انهم مطابق میل خودم وحد اقل تا اندازه ای در رشته ای  خودم و گر چند دوستان تمایل به این را ابراز نمودند که درو وزارت .... اگر خواسته باشم  وظیفه ی بدون  تردید را دریابم . والا من در تلاش ان بودم که اگر می شود در پست که من انتخاب نمودم را انتخاب نمایم وشاید تا اندازه ای برایم کمک یاری با رشته را داشته باشد. این هم ان است که هنوز به واقعیت نه پیوسته است.
     اما واقعیت این است که باورود در وزارت وبا کسب یک بست دروزارت شاید بی توانم به اروزی چند ماه ای خویش برسم وشاید وارده وصادره ویاهم چیز های دیگر را یادبگیرم ، اما حقیقت ان است نمی توانم به این گونه موارد ارزوهایم که سالها انرا در ذهنم پرورده ام را بازگونمایم. درست حتی انرا با مطمینی با خود نیز گفته نمی توانم چه رسد به اینکه با دیگران.

    حال درپی براوردن آروز هایم هستم ، اروز ها وامید های که باید به وقوع بپیوندد وروزی باید بتوانم به مردمم بگویم که کسی هستم از بی پدری واما همه چیز یعنی (مادر)  برایم درهمه ای عرصه های زندگی بود.
   اری مادر برایم هم چیز هست وخواهدبود واو بود که مرا درهمه لحظه ها یاری رسانید وحال هم تلاش می روزد که روزی برایش بگویم مادر من ان هستم که روزی به تو گفتم این اروزی من است!

هیچ نظری موجود نیست: