۱۳۹۳ اردیبهشت ۷, یکشنبه

انقلاب


مفهوم انقلاب، مفهوم تازه ای نیست وریشه در تفکرات اجتماعی انسان دارد. آنچه به معنای تغییر وتبدیل در اجسام مادی بود (Metabole) در زبان لاتین به (Commutotio) به معنی تغییر و دگرگونی ترجمه شد وناگهان (Rivoluzioni) ایتالیایی که  معنای نجومی واختر شناسی داشت به (Revolution) لاتینی تغییر نام یافت واز این به بعد بود که در جامعه اروپا لفظ انقلاب یا Revolution  برای تبیین پدیده های اجتماعی به کار گرفته شد.
بهر حال ریشه ی لغوی انقلاب به هر صورتی که در نظر گرفته شود، نوعی تصور غیر مادی وغیر قابل پیش بینی در رفتار اجتماعی انسان را به ذهن متبادر می سازد ونشانگر آنست که در تولد این مفهوم در نظریه های سیاسی واجتماعی با نوعی پیچیدگی همراه بوده است. هر یک ا ز نظریه پردازان این مفهوم را از دریچه ی دید خود بررسی وتجزیه وتحلیل کرده اند و نظیر بسیاری از مفاهیم اجتماعی ، توافق کمی در خصوص ارایه تعریف واحدی در باره پدیده انقلاب وجود دارد.
کرین برینتون پس از بررسی ومقایسه بسیاری از انقلاب بزرگ جهان ، در تعریف پدیده انقلاب می نویسد:« آنچه در کانون توجه ما جای دارد، جانشینی ناگهانی وشدید گروهی است که تاکنون حکومت را بدست نداشته اند، به جای گروه دیگری که تابیش از این متصدی اداره دستگاه سیاسی کشور بوده اند، یک دلالت دیگر نیز در کار است: جانشینی انقلابی یک گروه به جای گروه دیگر، اگرنه عملا با یک خیزش همراه با زور، دست کم بایک کودتا وتوطئه براندازی ویانوعی نیرنگ سیاسی دیگر انجام می پذیرد». عناصر اصلی این تعریف به صورت زیر قابل استخراج می باشد:
-        جایگزینی گروه انقلابی
-        ناگهانی وشدید بودن واقعه
-        خشونت ونیرنگ
چالمرز جانسون:« انقلاب نوع خاصی از تحول اجتماعی است که توسط آن، عامل خشونت در روابط صلح آمیز و عادی جامعه راه می یابد». دراین تعریف عناصر زیر قابل توجه است:
-        نوع واژه ای از تغییر
-        خشونت
-        تعادل اجتماعی
سوروکین درکتاب (جامعه،فرهنگ وشخصیت) دگرگونی انقلاب را چنین تعریف می کند:« دگرگونیهای بالنسبه غیر مترقبه، سریع وخشن در قانون رسمی وناکارای گروهها ویا نهاد ها ونظام ارزشهایی که نمایانگر آن است، ناسازگاری بین قانون رسمی گروه واعتقادات غیر رسمی برخی از اعضای آن در مورد قوانین وهم چنین تخاصم آشتی ناپذیر در مورد ارزشهای اساسی که گروه موجد آنند. انقلاب متضمن شرکت جمع وسیع از مردم است».عناصری که از این تعریف بدست می آیند، عبارتنداز:
-        دگرگونی سریع
-        خشونت
-        ناتوانی ساخت رسمی
-        عدم سازگاری بین ساخت رسمی وساخت غیر رسمی
-        مشارکت وسیع مردم
ساموئل – هانتینگتون :« انقلاب یک تغییر سریع، بنیادی وخشونت آمیز داخلی در ارزش ها واسطوره های مسلط یک جامعه، در نهاد های سیاسی، ساخت اجتماعی، رهبری وفعالیت ها وخط مشی های حکومتی متعلق به آن جامعه است.»عناصر شامل این تعریف:
-        سریع وناگهانی بودن
-        تغییر بنیادی(ارزشها، ساخت سیاسی واجتماعی)
-        خشونت
-        تغییر داخلی ( میهنی).
زیگموند نیومن انقلاب را چنین تعریف می کند: « انقلاب عبارتست از یک طرح براندازی یک تغییر بنیادی در تشکیلات سیاسی، ساخت اجتماعی، نظارت برثروت اقتصادی واسطوره ی غالب یک نظم اجتماعی. بنابراین انقلاب نمایانگر یک شکستگی عظیم در استمرار و پیوستگی توسعه یک جامعه است.» عناصر عبارتند از:
-        براندازی
-        تغییر بنیادی(در تشکیلات سیاسی، ساخت اجتماعی، اسطوه های اجتماعی و....)
-        وقفه در توسعه.
گی روشه انقلاب را چنین تعریف می کند:« انقلاب عبارت از عصیانی جمعی، ناگهانی وشدیدی است که قصد آن واژگونی قدرت یارژیمی  و دگرگونی وضعیت معینی است.انقلاب حقیقتا لحظه ای تاریخی است که حالت انفجار اجتماعی  ودر عین حال حالت هیجان انفرادی مشخصه ای آن است.» عناصر انقلاب دراین تعریف عبارتند از:
-        عصیان جمعی
-        ناگهانی وشدیدبودن
-        سرنگونی رژیم حاکم
-        دگر گونی نظم موجود
اگر تعاریف که توسط دانشمندان چون: کارل فریدریش، کریستفر کلافام، وندل کینگ، آرتور باوئر، بروگان، فیجتو،آگبرن ونیم کف، بروس کوئن، جیمز دیویس، مارک ها گوبیان، هانا آرنت، مارکس وانگلس، کارل پوپر، رابرت روزل پالمر، ای.جی.پی. تیلر ارائه گردیده است صرف نظر کنم . خصوصیات وویژگی های ذیل را در می یابیم:

-        عصیان جمعی
-        تغییر بنیادی(در تشکیلات سیاسی، ساخت اجتماعی، اسطوه های اجتماعی و....)
-        خشونت
-        مشارکت وسیع مردم
-        ناگهانی وشدید بودن واقعه
-        سرنگونی رژیم حاکم
-        جایگزینی گروه انقلابی
-        تغییر در ساخت جامعه
-        اضمحلال نظم مستقر
-        بی نظمی امور
-        برخورد عقاید متضاد
-        تغییر ارزشها واسطوره ها
-        تغییر در شکل رهبری
-        انتقال غیر قانونی وغیر مشروع قدرت
علل خیزش انقلاب
وقتی سخن از علل بروز انقلاب می شود، انتظار می رود ، عوامل یا دسته ای از عوامل مختلف بیان شوند. مهم ترین علل بروز انقلاب از نظر ارسطو، نابرابری است. از دیدگاه کارکردگرایی؛  هر امراجتماعی می تواند، جزو علل بروز انقلاب محسوب شود، مشروط به آنکه به نحوی موفق شود، ساخت ارزشی جامعه را برهم زده وتعادل مذبور را دچار آشفتگی نماید، حفظ تعادل نظام که برعهده ای حاکمان ونخبگان سیاسی وقت می باشد، ممکن است از راه کاربرد زور فراهم شود، در چنین شرایطی وضعیت مقابل جامعه تا مدت کوتاهی حفظ خوهد شد، اما سرانجام مرگ چنین نظامی فرا می رسد، چرا که کاربرد زور وخشونت از طرف حاکمان وقت نشان دهنده ای رکود قدرت است ولذا در طبقه بندی علل مختلف بروز انقلاب بیش از هر چیزی می بایست به چگونگی آثار آن ها در برهم زدن ساخت ویا ایجاد اختلال در تعادل نظام اجتماعی توجه نمود.از دیدگاه مارکسیستی؛ به جای دسته ای گوناگون از عوامل که علت وقوع انقلاب می باشند، تنها به یک عامل توجه می شود، مارکس فقط یک عامل – هرچند عاملی وسیع وکلی را مشخص می سازد. این عامل همان ترتیبات ساختاری خاص جامعه است.
علت کلی انقلاب:
·         علت اقتصادی: تغییرات اقتصادی، عدم تناسب اقتصادی  و نارضایتی اقتصادی.
·         علت اجتماعی: نارضایتی های قومی، لسانی، مذهبی ومنطقه ای.
·         علت ایدیولوژیک: بوجود آمدن ایدیولوژیهای جدید، رویاروی شدن ایدیولوژیهای حاکم.
·         علت سیاسی: ازدست دادن کارایی حکومت.
علت ویژه ای انقلاب:
·         تقاضای گروه های سازمان یافته وعدم پاسخگویی گروه های حاکمه.
·         اختلاف ببین گروه های حاکمه- طرفدار امتیاز وطرفدار سرکوب.
·         از دست دادن مشروعیت گروه های حاکمه.
·         تضعیف اعتبار ایدیولوژیک گروه های حاکمه.
·         از دست دادن کنترل سیاسی.
اصولا تایک واقعه ای تاریخی واجتماعی به اجزای کوجکتر ی تقسیم نشود، درک و شناخت آن امری غامض وپیچیده خواهد بود، تقسیم بندی های مختلفی از زمان و دوره های انقلاب در خصوص بررسی یاتوصیف آن نوشته اند . مجموعه این دوران ها واجزای مختلف پدیده انقلاب را جریان یا فرایند انقلاب می نامند. تقسیم بندی دوران های انقلاب که هریک دارای ویژگیها واجزای کوچکتری نیز می باشند، عبارتند از:
-        دوران خیزش انقلاب ( یا مرحله شروع انقلاب)
-        دوران جوشش انقلاب ( یا مرحله حین انقلاب)
-        دوران پس از انقلاب( یامرحله پس از پیروزی انقلاب)
یکی از عناصری که در مفهوم انقلاب مستتر بوده وبا جریان همه انقلابات عجین گشته است، عنصر خشونت می باشد. این عنصر تنها مربوط به زمان انقلاب نیست، بلکه قبل از بروز انقلاب هم در جامعه وجود دارد، تنها نکته قابل توجه این است که در جریان انقلاب میزان خشونت در جامعه، به عنوان یک متغییر از پایین ترین سطح شروع می شود ودر مرحله پیروزی به بالاترین سطح خود می رسد، پس از پیروزی انقلاب هرچند میزان خشونت تا اندازه ای در جامعه ادامه پیدامی کند، با این حال میزان خشونت رفته رفته فروکش نموده وبا سکون جامعه، کاهش می یابد و درنهایت، در آخرین نقط نزولی خود، در میزان بالاتری نسبت به میزان که قبل از انقلاب در جامعه وجود داشت، درسطح جامعه(بین مردم وحکومت) باقی می ماند.
دوران جوشش انقلاب(یامرحله شروع انقلاب)
عبارت است از مرحله ای از فرایند انقلاب که درآن، اولین جرقه های اعتراض وشورش همگانی بصورتی آشکار نمایان می شود و دارای سه ویژگی اصلی است، این ویژگیها عبارتند از: واقعه ای آشکار از اعتراضات نمایان می شود، گردانندگان واقعه را انقلابیون با قصد حذف ساخت سیاسی اداره می کنند، شورش و واقعه بصورتی وسیع و گسترده درهمه جامعه بوجود می اید، در این مرحله همه اقشار وگروهها شرکت می کنند، هرچند عده ای نقش گروههای را مهم تر می دانند ، آنچه مسلم است رهبران سیاسی درهمه انقلابات دارای اهمیت زیادی هستند تا آنجا که مطالعات زیادی در خصوص زندگی خانوادگی وخصوصیات فردی آن ها سده وتقریبا ثابت شده است که همواره از طبقه متوسط یا بلای جامه هستند. عمده ترین وظایف آن ها عبارت اند از حفظ وحدت جامعه، تدوین تاکتیک ها ی مبارزه، تبیین و تفسیر ایدیولوژی. در دوران جوشش انقلاب می بایست به وضعیت هیت حاکمه توجه نمود، چرا که فروپاشی این طبقه موجب و ملاکی است جهت تعیین پیروزی انقلاب، اسطوره ها و ایدیولوژی دراین مرحله بطورکامبل مشخص می شوند، هم چنین انقلاب، به ساخت وتعادل اجتماعی و چگونگی کاربرد خشونت در جامعه می بایست توجه نمود.
دوران پس از انقلاب
شناخت دوره ای پس از انقلاب،  به سختی شناسایی دوران های دیگر فرایند انقلاب نیست ، مهمترین ویژگی این دوران، فروپاشی ساخت سیاسی ورژیم پیشین است و جایگزینی نظامی نوین که آن را با حکومت موقت یا دولت نوین مشخص می کنند. دراین دوران که جنگ های داخلی وخارجی شروع می شود ورقابت برای تسخیر قدرت تا چیرگی یکی از گروههای قوی تر، ادامه می یابد. این دوران را بادو دوره ای اصلی ، دوره میانه و دوره تندروی می توانیم بشناسیم. در دوره ای میانه به علت اینکه آن ها وارث رژیم هستند و گروههای مختلفی که دارای اختیارات زیادی از جهت انتقادات شدید وتند می باشند وهنوز عده ای از وابستگان رژیم پیشین انتظار بازگشت وضعیت گذشته را دارند و لذا این گروه میانه رو، هم باید پاسخ اعتراضات بی پرده را بصورت منطقی بدهند، هم با مقررات گذشته کار کنند ، و هم از بکار گیری هرگونه قوه ای قهریه اجتناب نمایند، بنابراین با وجود تعارضات ونابسامانی ها متهم به خیانت و سازشکاری شده وسرانجام به وسیله یک گروه تند رو برکنار می شوند.گروه  تندروها ابتدا بصورتی افراطی همه دشمنان خود را کنار می زنند و با ایمان  وبا پیشتکاری که از خود نشام می دهند ، موفق به ایجاد وحدت در جامعه وایجاد وحدت در جامعه وایجاد تمرکز قدرت درهیئت حاکمه شوند، اما خشونت ها فشار زیادی برمردم وارد می کند ، سرانجام آن ها به این نتیجه می رسند که بهتر است از میزان فشار ها کاسته شود وبا این شیوه موفق به برقراری آرامش نسبی به جامعه شوند.
دستاورد های انقلاب
تقریبا دستاورد های هر انقلاب، به اهداف آن انقلاب بستگی دارد، هر چند درمرحله ای عمل ممکن است تعدادی از اهداف دگرگون شوند ونتایج دیگری را ببار آورند. دستاوردهای انقلاب با توجه به یکنواختی های انقلابات عبارتنداز: رفع تضاد در ساخت سیاسی، به این معنی که قبل از انقلاب رژیم پیشین که به علت مشکلات اقتصادی واجتماعی سخت دچار آشفتگی شده بود و اجرای برنامه های خود را با بحران ها متعدد بسختی انجام می داد وهم مردم وهم خود نظام دچار مشکلات عدیده ای گردیده بودند، پس از انقلاب، ساخت سیاسی متعادل تر و هماهنگ تر خواهد بود. از سوی دیگر مردم قبل از انقلاب از رژیم بریده وقطع امید کرده بودند، لذا جو بی اعتمادی باعث ایجاد اشتراک سیاسی در جای دیگر شده بود، در حالیکه پس از انقلاب اشتراک سیاسی که ناشی از سیاسی شدن مردم می باشد به گونه ای مشخص ساخته وپرداخته خواهد شد. هم چنین قدرت نظام بخصوص با شروع حکومت تندروها ، متمرکز تر شده و در دست یک طبقه قرار می گیرد. سطح انتظارات مردم که قبل از پیروزی به اوج خود رسیده بود. ناگهان پایین می آید وارزشهای دینی یا شبه دینی مجددا در جامعه زنده می شود.گروههای اجتماعی، قومیت ها واصنافی که سالهای متمادی بایکدیگر ارتباطی نداشته دراین مرحله، حداقل برای چند مدت کوتاه هم که شده دورهم جمع شده وروی نقاط مثبت یکدیگر تاکید می کنند. جو آزادی و روحیه ای عدالت خواهی وبرابرجویی درسطح جامعه بوجود می آید و قوانین جدید ، از جمله قانون اساسی تدوین وسپس تصویب می شود.
1.      جامعه شناسی انقلاب ، مجید کاشانی. دانشگاه پیام نور، 1374.



۱ نظر:

میچید گفت...

در لابلای سیاه و سفید وب گاه تان آمدم مکانی خوبی است خوشحالم که شما را در جمع نویسندگان متعهد می بینم، موفق و ماندگار باشید،