نارنج
درگستره ای اجتماع، فرهنگ وسیاست
۱۳۹۴ اسفند ۶, پنجشنبه
۱۳۹۴ بهمن ۱۷, شنبه
رسانه و سیاست
مقدمه
اصطلاح رسانه ها معمولا
تداعی کننده ای اشکال خاصی از ارتباطات است که خصوصیات شایع جوامع معاصر شده اند،
نظیر روزنامه ها، مجلات، رادیو، سینما وتلویزیون. لیکن این اشکال خاص ارتباطات فقط
برخی از شیوه هایی اند که ازطریق آن ها اطلاعات ومحتوای سمبولیک می تواند با انواع
متنوعی ابزارهای فنی ضبط شوند و به دیگری انتقال یابند ویا برای استفاده های آتی
ذخیره شوند. یکی از خصوصیات بارز مشترک بین همه ی اشکال ارتباط رسانه ای آن است که
همگی متضمن انتقال اطلاعات در زمان ومکان می باشند. استفاده از رسانه های ارتباطی
به افراد این امکان می دهد اطلاعات ومعلومات را به دیگرانی انتقال دهند که در محیط
های دور دست قرار دارند. بنابراین استفاده از رسانه های ارتباطی متضمن ایجاد
اشکالی از تعامل است که با اشکال تعاملی که درمکان های مشترک زندگی روزمره اتفاق
می افتند، قدری متفاوت اند. بیشتر تعاملات روزمره تعامل چهره به چهره اند؛ به این
معنا که تعامل مذکور در محیطی محلی شده
اتفاق می افتد محیطی که در آن افراد چارچوب مکانی-زمانی مشترکی دارند و به صورت
مستقیم با یکدیگر روبرو می شوند. لیکن تعامل رسانه ای به ماورای مکان وشاید هم
زمان کشیده می شود؛ مشارکت کنندگان ممکن است در نقاط دور و متنوعی باشند و نمی
توانند چارچوب مکانی – زمانی مشترکی داشته باشند.
رسانه ودگردیسی حیات عمومی
رسانه های ارتباطی به معنای
وسیع، بخشی از حیات اجتماعی وسیاسی طی چندین قرن بوده اند. بسط سیستم های نگارشی
در بین النهرین و مصر باستان و استفاده از گِل، سنگ، پاپیروس و کاغذ برای ثبت و
انتقال اطلاعات و محتوای سمبولیک، متضمن استفاده از رسانه های ارتباطی در این
معناست. ابداع دستگاه چاپ در قرن پانزدهم و به دنبال آن ظهور صنایع چاپ ونشر،
مشخصه ی آغاز چیز جدیدی است. به لطف تکنیک های چاپ، تولید نسخه های فراوانی از
متون نسبتا ارزان میسر شد و لذا این نسخه ها به قیمت مناسب در دسترس دریافت کنندگان
قرارگرفت. تکنیک های چاپ به سرعت در سراسر اروپا در اواخر قرن پانزدهم گسترش یافت
ودر قرن شانزدهم تجارت شکوفای کتب، رسایل و دیگر مطالب چاپی وجود داشت. در اوایل
قرن هفدهم، نشریات منظم اخبار در شهرهای مختلف اروپا ظاهر شدند؛ این کورانتوس ها
آن گونه که در آن زمان نامیده می شدند،
پیش قراولان روزنامه های مدرن بودند. در اوایل قرن نوزدهم، طیف متنوعی از
روزنامه های روزانه وهفتگی در اصلی ترین شهر های اروپا تاسیس شدند.
با آنکه ریشه نهاد های رسانه
ای را می توان تا ظهور صنعت چاپ ونشر در اواخر قرون وسطا و اوایل عصر مدرن اروپا
پی گرفت، اما رسانه ها پس از اوایل قرن نوزدهم از بسیاری جهات متحول شده اند. سه
تحول دارای اهمیت خاصی اند. نخست نهاد های رسانه ای به طرز فزاینده ای تجاری و
بعضی به شرکت های عظیم تجاری مبدل شده اند. این تحول تا حدودی به دلیل مجموعه ای
از نوآوری های فنی در صنایع چاپ است و تا حدودی هم بواسطه تغییر مبانی مالی صنایع
رسانه ای و دیگر شیوه های تولید عواید. از طریق فرایند های رشد وتحکیم، مجتمع های
عظیم ارتباطاتی بوجودآمده است. این مجتمع ها، نظیر تایم وارنر، دیزنی و نیوز کارپوریشن
رابرت مرداک، امروزه به بازیگران کلیدی
فراملی در تولید ونشر اطلاعات و ارتباطات مبدل شده اند.
تحول دوم که ارتباط نزدیکی
با تحول نخست دارد، جهانی شدن ارتباطات و ظهور شبکه های ارتباط جهانی است. در قرون
پیشین، مطالب چاپی، عموما به فواصل بسیار دور دست و در آن سوی مرز دولت ها و
قلمروپادشاهان حمل می شدند. اما در قرن نوزدهم، جریان بین المللی اطلاعات و
ارتباطات شکل بسیار گسترده تر و منتظم تری یافت. ایجاد آژانسهای خبری بین المللی
که مراکزآن ها در شهرهای تجاری بزرگ اروپا بود، به همراه گسترش شبکه های ارتباطاتی
مرتبط با مناطق حاشیه ای امپراتوریهای در مراکز اروپایی شان، مقدمات سیستم جهانی
پردازش اطلاعات و ارتباطات رافراهم ساخت که این سیستم طی قرن بیستم، هر روز بیش از
پیش شعبات جدیدتر یافت و پیچیده تر شد.
تحول سوم، ظهور اشکال رسانه
ای الکترونیکی ارتباطات بود. سیستم های تلفن و تلگراف در قرن
نوزدهم به کار گرفته شدند و در دهه 1920
سیستم های قابل اتکای پخش رادیویی ایجادشده بود. پخش تلویزیونی بعد از جنگ
دوم جهانی آغاز شد و در دهه 1950 به سرعت گسترش یافت. در این اواخر، بسیاری از
سیستم های رسانه ای، با ایجاد اشکال جدید پردازش اطلاعات مبتنی بر سیستم های
دیجتالی کد گذاری، به اصطلاح انقلاب
اطلاعاتی، دگرگون شده اند. دیجتالی شدن به نزدیکی فزاینده تکنولوژی های اطلاع
رسانی و ارتباطاتی بر مبنای سیستم دیجتالی
مشترک انتقال، پردازش و ذخیره اطلاعات، منجر شده است. اطلاعات و محتوای سمبولیک را
می توان به سرعت وبا سهولت نسبی به اشکال متفاوت رسانه ای، مبدل کرد. این تحول
مرزهای سنتی، بخش های مختلف صنایع رسانه ای را مخدوش و احتمالا درآینده نیز مخدوش
تر خواهد کرد.
رسانه و فرآیند سیاسی
رسانه ها درعین آنکه خود
بیانگر افکار عمومی هستند، می توانند ساخت بخشنده و محرک آن نیز باشند. در این
جاست که رسانه به عنوان مهم ترین عامل تبلیغات از یکسو و مهم ترین عامل تاثیر گذار
برافکار عمومی از سوی دیگر، در جهان امروز از اهمیت و قدرت فوق العاده ای
برخوردارند و هیچ بازیگر سیاسی ای نمی تواند نسبت به آن ها بی تفاوت باشد. هریک از
انواع رسانه ها ساختار وکارویژه های خاصی دارند، اما دریک نکته مشترکند وآن اینکه
مخاطب آن ها همگان وافکار عمومی است. روزنامه ها بیشتر طیف روشنفکر و باسواد جامعه
را مخاطب قرار می دهند در حالی که تلویزیون آحاد مردم را هدف قرار می دهد. به همین
خاطر نقش تلویزیون خطرناکتر وگسترده تر است و چنانکه گفته شد نقش مهمی در شخصی شدن
قدرت ایفامی کند. از دهه 1950 به بعد به ویژه از زمان توسعه تلویزیون، پدیده ی
رسانه ای چنان نظامی استثنایی از قدرت نفوذ مطرح می شود که می توان از آن به رسانه
سالاری تعبیر کرد. در این میان نقش مسلط تلویزیون قابل تامل است. براثر انقلاب فنی
نوعی از قدرت نفوذ پدید آمده است که تمامی
منابع احساسی و خیالپردازی را به بازی می گیرد. به کارگیری تلویزیون باعث دگرگونی
عمیق روانی واجتماعی شده است. این پدیده
تمام زندگی مارا دستخوش دگرگونی ساخته است. چنانکه می دانیم مک لوهان تا آنجا پیش
می رود که می گوید تلویزیون مطبوعات را هم زیر سوال برده است.
بالاندیه از جامعه شناسان
ومردم شناسان فرانسوی می نویسد: به برکت
رسانه ها و تحولات عظیمی که دراین زمینه به وجودآمده است ، شیوه تولید تصویرهای سیاسی هم عوض شده است. جهان سیاست به
گونه ای بی سابقه در معرض دید حکومت شوندگان قرار می گیرد وبه میزان زیادی جنبه
اسرار آمیز خود را از دست می دهد و این خود باعث افسون زدایی و افول کنجکاوی نسبت
به مسایل سیاسی می شود.
شوارتزنبرگ در کتاب دولت
نمایشی: نظام ستاره ای در سیاست؛ نقش
تعیین کننده ای برای مطبوعات بویژه تلویزیون قایل می شود و معتقد است تلویزیون
تشکل های کلاسیک واسط را در زندگی سیاسی از کار می اندازد و رابطه مستقیمی بین چهره
های سیاسی ومردم به قرار می کند. در این
فرایند صحنه سیاست به صحنه نمایش تبدیل می شود و درآن سه عنصر در کنش متقابل قرار
می گیرند: بازیگران، تماشاچیان و کارگردان. بازیگران نقش اول ونقشی را بازی می کند
که کارگردان تعیین می کند واین نقش مناسب با روحیه وخواست تماشاچیان انتخاب می
شود. تماشاچیان هم پیش ذهن خاصی ندارند یا ذهن آن ها در پرتو شعارها وتبلیغات همان
رسانه ها شکل می گیرد وتا حدی زیادی تحت تاثیر بازیگران قرار دارد. بازیگران هزینه های نمایش را از
طریق پرداخت ورودی برعهده دارند و بازیگران در برابر نقشی که ایفامی کنند دستمزد
دریافت می کنند. برنده اصلی و گرداننده صحنه کارگردان است که پشت صحنه پنهان است و
سود نمایش را به جیب می زند. دراین میان سیاست بیش از پیش حالت نمایش یک نفره به
خود می گیرد. در این صورت چه بهتر که به جای سیاست مدار یا فعالان سیاسی باورمند
به اصول خاصی، ازهنر پیشه ها استفاده شود تانتیجه مطلوب تری نیز به بار آید. مثالی
که می توان برای سازه شوارتزنبرگ ارایه داد، روی کار آمدن ریگان هنرپیشه کمدی
سینماهای امریکاست، که در آن مقطع زمانی(دهه 1980) می بایست نقش یک مدیر سر سخت را
ایفامی کرد. این سرسختی در خدمت منافع سرمایه داری امریکا قرارگرفت. کارگردان،
سرمایه داران امریکا بود، تماشاچیان مردم امریکا که به جای حق ورودی رای دادند و
ستاره نقش اول ریگان.
مثالی دیگری که برای تشریح
اهمیت رسانه ها به ویژه تلویزیون در کسب قدرت سیاسی می توان ذکر کرد، روی کار آمدن
برلوسکنی در ایتالیاست. در زمانی که احزاب سیاسی اعتبار خود را از دست داده بودند،
یک حزب جدید یکشبه شکل گرفت وبا استفاده از روزنامه های وابسته به رهبر حزب و
دوکانال تلویزیونی خصوصی، پس از دو ماه تبلیغات، در انتخابات سال 1994 اکثریت
کرسیهای مجلس را به دست آورد.
در این میان، مطبوعات با
قدرت نفوذی ای که دارند ممکن است به عنوان یک بازیگر مستقل وارد صحنه شوند. برای
مثال یک روزنامه می تواند شمع انجمن و محور گروهی از انسانهای هم فکر قرار گیرد یا
با انتشار مطالب خاصی گروهی از شهروندان را به حلقه هواداران خود در آورد. رابرت
ژوونل در سال 1914 به این نکته اشاره کرد که امروز هیچ سیاستمداری جراأت ندارد به
گزارشگران روزنامه ها پاسخ منفی بدهد. وی روزنامه هارا به عنوان قدرت چهارم در
کنار قوای سه گانه معرفی کرد. با توجه به اینکه سال 1914 روزنامه ها دوره جوانی
خود را پشت سر می گذاشتند، مشخص می شود که باچه سرعتی به یک قدرت سیاسی کارآمد
تبدیل شدند. شوارتزنبرگ نشان می دهد که چگونه سیاستمدارانی که با روزنامه ها در
گیر شده اند همیشه جزء بازندگان بوده اند. بسیاری از افتضاحات سیاسی که منجر به
استعفا یا برکناری سیاستمداران بزرگ شده است، به دلیل هیاهوی روزنامه ها چنین پیامدهای
خطیری در برداشته اند ورنه امکان حل آن ها در خفا وجود داشت. افتضاح مشهور به
واترگیت و عزل نیکسون، پروفومو و رسوایی کلینتون-لوینسکی از آن جمله بود. برعکس
سیاستمدارانی که از پیشتبانی روزنامه ها برخوردار بوده اند شاهد موفقیت را در آغوش
کشیده اند. جان. اف کندی پیروزی خود را در سال 1960 مدیون موافق روزنامه ها بود.
این ها و وقایع دیگر به خوبی نشان می دهند که کنترل جریان اطلاعات وکشیدن حجاب
محرمانگی بر اعمال و گفتار خصوصی رهبران سیاسی و دیگران در عصری که مشخصه ی بارزآن
گسترش اشکال رسانه ای ارتباط است، دشوار شده است.
یکی از جالب توجه ترین مباحث
جامعه شناسی همین نوع استحاله هاست که در پدیده های جمعی به وجود می آید. برای
مثال بسیار اتفاق افتاده است که یک گروه سیاسی، برای رسیدن به مقاصد خود عده ای را
اجیر کرده تا در کار رقبای خود دست به کارشکنی و اعمال خشونت آمیز بزند. اما این
عده پس از مدتی تبدیل به یک گروه مستقل شده و خود سرانه دست به اعمالی زده است که
در نهایت به ضرر منافع گروه به کار گیرنده تمام شده است.
بهرحال، به رغم تلاش های
حکومت ها و رهبران سیاسی برای کنترل حضور شان درعرصه ی رسانه ای سیاست مدرن، این
عرصه، عرصه ای است که مملواز مخاطرات وریسک است. رهبران سیاسی باید همواره
مراقب باشند و انعطاف بسیار زیادی داشته
باشند تا اعمال وگفتارشان را کنترل کنند، زیرا
یک عملِ نسنجیده یا اظهار نظر که بد تفسیر می شود، می تواند تبعات فاجعه آمیزی را
در قبال داشته باشد. عرصه سیاست مدرن باز وقابل دسترس است در حالی که محافل و
دربارهای سنتی چنین نبودند. علاوه برآن باتوجه به ابداع تکنولوژی های جدید و گسترش
سریع سازمان ها ومنابع رسانه ای، کنترل
کامل جریان اطلاعات و شیوه های ظاهر شدن رهبران سیاسی در انظار عموم غیر ممکن شده
است.
پی نوشت ها:
1. استریت، جان. رسانه های فراگیر، سیاست و دموکراسی. ترجمه حبیب الله فقیهی
نژاد، تهران: انتشارات روزنامه های ایران، .1384.
2. اولسون، دیوید. رسانه ها ونماد ها. ترجمه محبوبه مهاجر، تهران: انتشارات
سروش،1387.
3. راجرز، اورت میچل. تاریخ تحلیلی علم ارتباطات، رویکرد شرح نگارانه. ترجمه
علامرضا آذری: نشر دانژه،1387.
4. ساروخانی، باقر. جامعه شناسی ارتباطات. تهران: انتشارات اطلاعات،1375.
5. ساروخانی، باقر. اندیشه های بنیادین علم ارتباطات: انتشارات خجسته،1383.
6. سورین، ورنر. جی. وجیمز. دبلیو. تانکارد. نظریه های ارتباطات. ترجمه علیرضا
دهقان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران،1381.
7. سولیوان، تام. او وهمکاران. مفاهیم کلیدی در ارتباطات. ترجمه میر حسین رئیس
زاده، نشر فصل نو، 1385.
8. طاهری، ابوالقاسم. اصول علم سیاست(رشته علوم اجتماعی).تهران: انتشارات دانشگاه
پیام نور، 1388.
9. نش،کیت. اسکات، آلن. راهنمایی جامعه شناسی سیاسی(جلداول). ترجمه قدیر نصری/محمدعلی قاسمی،
تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1388.
10. معتمد نژاد، کاظم. وسایل ارتباط جمعی. تهران دانشگاه علامه طباطبائی،1371.
11. مک کوایل، دنیس. درآمدی بر نظریه های ارتباط جمعی. ترجمه پرویز اجلالی،
انتشارات دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها، 1385.
12. نقیب زاده، احمد. درآمدی برجامعه شناسی سیاسی. تهران: انتشارات سمت،1388.
۱۳۹۳ بهمن ۱, چهارشنبه
ویژگی های معلم خوب
ویژگی های معلم از نظر جان دیویی
جان دیویی، از فلاسفه تعلیم وتربیت در
قرن اخیر، که متعتقد است معلم خوب باید دارای ویژگی های زیر باشد:
معلم خوب، باید به تفاوت های فردی
شاگردان خود، آگاهی داشته باشد.
معلم خوب، باید قدرت هدایت صنف به سوی
اهداف مشخص شده را داشته باشد
معلم خوب، باید احساسات سلطه جویانه
خود را کنترل کن.
هر چند یک معلم خوب و موفق در موقعیت ها و محیط های مختلف، متفاوت اند، با این حال معلمان خوب به طور کلّی ویژگی های
مشترکی دارند از قبیل:
علاقه به تدریس، ثبات عاطفی و روانی،
حس مهربانی و همدردی با دانش آموزان و روحیه همکاری.
۱۳۹۳ دی ۳۰, سهشنبه
فقر ونابرابری
روزنه
در نظام
طبقاتی جوامع، تعداد زیادی
از مردم هستند که درشرایط فقر زندگی دارند، بسیاری ازآنان
رژیم غذایی مناسبی ندارند ودرشرایط غیر صحی زندگی نموده ونیز امید به زندگی پایین تری
ازاکثریت جمعیت دارند.
چکیده
امروزه فقر یک مفهوم نسبی است. وضعیتی که تنها می تواند
برحسب مقایسه شرایط یک گروه با شرایطی گروهی دیگر تعریف گردد.
مسئله ای که پیرامون فقروجود دارد این است که ملاک های که توسط یک پژوهنده برای مقایسه
جمعیت ها بکار گرفته می شود، یک سلسله ازفرضیات، پیرامون استانداردهای
مناسب زندگی که برخی ازآنان استفاده میکنند ونیز برخی فاقد
آن اند، منجر می شود.
تعاریف
فقر چیست؟ چگونه باید فقر را تعریف کرد؟ دوتعریف عمده ازفقر
وجود دارد: تعریف معیشتی ازفقر ودیگری فقر به مثابه محرومیت نسبی .
مفهوم معیشتی (فقر مطلق): این مفهوم
براساس تخمین سطح معیشتی ازمیزان درآمدلازم برای خرید مواد غذایی مورد ضرورت به منظور
برآوردن حد اوسط نیازهای تغذیه ای هر شخص بزرگسال وخردسال، درهر خانواده است. بودیجه مواد خواراکی به منزله هزینه اساسی برای معیشت
وزیست درنظر گرفته شده است که هرگاه این مقدار به هزینه های مربوط به خوراک و پوشاک ضروری
ومواد سوختی اضافه شود، رقمی می سازد که خانواده هایی که زیر این رقم قرار
میگیرند، میتوان گفت درفقر قرار دارند.
باانتخاب هر معیار وملاکی
وباتوجه به مفهوم فقر، یعنی شرایطی که 750 ملیون انسان گرسنه درسراسر دنیا گرفتار
آن هستند چه می توان گفت؟ فقر مطلق تصویرگر شرایط سختی است که درآن نداشتن یک وعده
غذای بعدی ممکن است به معنای زندگی ویا مرگ یک انسان باشد. اثرات سوء تغذی، گرسنگی
مزمن وبه خصوص کودکان، بابالاترین رقم مرگ همراه است. درچنین شرایطی
ازضعف ونومیدی که در ورای آن جز مرگ چیزی دیگری وجود ندارد، فقر حالت مطلق می باید.
این تعریف وتلقی عامه ازمفهوم
فقر ازاوایل قرن حاضر درایالات متحده امریکا واروپای غربی به عنوان یک سیاست
درپژوهش ها غلبه داشته است. ویژگی ای که این تعریف راقابل قبول می سازد، ناشی
ازخصلت عینی وعملی آن است که براساس ارزیابی تأمین نیازهای غذایی لازم
وسلامت جسمی فرد تنظیم شده است. بنابراین تعریف مطلق براساس واقعیت موجود جوامع
آسان است که همانا فاقد نیازهای اساسی وحیاتی انسانها باشد. چارلز بوت یکی ازنخستین کسانی بود که کوشید معیار
ثابتی برای فقر معیشتی تعین کند که به فقدان
نیازمندیهای اساسی برای ارائه یک زندگی سالم فزیکی، غذایی کافی وسرپناه برای ممکن
ساختن کارکرد فزیکی موثر بدن گفته می شود. وی تصور می کرد که این نیازمندیها برای
افراد همسان ازنظر سنی وبدنی که درهر کشوری زندگی میکنند کم وبیش یکسان است. این
اساسا مفهوم است که تاهنوز غالبا درتحلیل فقر درسراسر جهان بکاربرده می شود.
فقر به مثابه محرومیت(فقر نسبی): یکی ازنمایندگان
عمده این طرز تفکر، پیتر تاونزند است که درسال 1979 مهمترین مطالعه ای را درزمینه
فقر به انجام می رساند. وی برای اینکه محرومیت نسبی را معنی کند، برآن بود که باید
درک اجتماعی، نیازهای اساسی ومهم ومصوب اجتماعی، ارزشهای متداول جوامع، سبک های
زندگی واین که چگونه این صور لازم حیات درطول زمان تغییر می یابد نایل آمد.
تاونزند درتوضیح محرومیت نسبی تأکید زیادی برنیاز به مشارکت درعادات روزانه، چگونه
گذراندن اوقات فراغت وفرهنگ سیاسی مردم دارد. اگر مقتضیات زندگی مردم با چنین
مشارکتی ناهمساز ورویارو باشد، اینگونه افراد دچار محرومیت نسبی شده اند. ازاین رو
محرومیت راباید هم ازنظر مادی وهم اجتماعی مورد اندازه گیری قرار داد. مفهوم نسبی
فقر که مفاهیم کاربردی آن نه تنها درجوامع مختلف، بلکه حتی دریک جامعه باتلقی های
متفاوت ازسطوح آن، دشواری های سنجیشی ومعیاری را درپیش رودارد.
چرا فقراهنوز فقیرند؟
برنامه های رفاهی
گسترده اگر به قسم منظم اجرا شود، همراه با سیاست های حکومتی فعالانه به پایین نگه
داشتن میزان بیکاری کمک نماید، میزان فقر را کاهش میدهد. جوامع
وجود دارند مانند: سوئد – که درآنها فقر معیشتی تقریبا به
طور کامل حذف گردیده است. نه تنها ازلحاظ میزان زیاد مالیات ها، بلکه ازجهت توسعه سازمانهای
بوروکراتیک حکومت که ممکن است قدرت زیادی بدست آورند . باوجود این هرچه بشتر توزیع
ثروت ودرآمد دریک کشور به مکانیسم های بازار وا گذار شود، نابرابریهای مادی بشتر
پدیدار می گردند . نظریه ای که اساس حکومت خانم تاچر را تشکیل میداد.
این بود که کاهش نرخ مالیات ها برای افراد وشرکت ها، رشد اقتصادی زیادی بوجود خواهد
آورد، که ثمرات آن کم کم نصیب فقرا نیز خواهد گردید. مدارک وشواهد سالهای گذشته
این نظریه را تایید نمی کند. چگونه سیاست اقتصادی ممکن است به توسعه اقتصادی شتاب
بدهد یا ندهد. اما نتیجهء آن معمولا گسترش شکاف میان فقرا وثروتمندان بوده ودرعمل
شمار افرادی راکه درفقرمطلق زندگی می کند افزایش میدهد.
بررسی ها نشان
میدهند که اکثریت بریتانیاییها فقرا را مسئول فقر خود میدانند ونسبت به کسانی که
باصدقه های دولتی به رایگان زندگی میکنند بدگمان هستند. بسیاری معتقدند افرادیکه
ازخدمات صحی ورفاهی استفاده میکنند اگر به طور جدی می خواستند، می توانستند کار
پیدا کنند؛ بد بختانه، این نظرات با واقعیت های فقر کاملا بیگانه اند. باوجود این،
افراد مرفه تر اغلب توجهی بوجود فقر نمی کنند.
نتیجه وارزیابی: فقر هم چنان درمیان ملتهای ثروتمند فراوان است.
دوروش برای ارزیابی فقر وجود دارد: یک روش شامل استفاده از مفهوم فقرمعیشتی است،
که به معنای فقدان منابع اساسی وحیاتی مورد نیاز برای حفظ سلامت وکارکرد مؤثر بدنی
است. روش دیگر،ارتباط با فقر نسبی ومتضمین ارزیابی فاصله ای است که میان شرایط
زندگی بعضی گروهها وشرایط زندگی اکثریت جمعیت وجود دارد.
منایع:
۱- جامعه شناسی آنتونی گذنز.
۲- جامعه شناسی توسعه دکتر مصطفی" اذکیا
اشتراک در:
پستها (Atom)