۱۳۹۳ دی ۳۰, سه‌شنبه

فقر ونابرابری


روزنه     
 در نظام طبقاتی جوامع، تعداد زیادی از مردم هستند که درشرایط فقر زندگی دارند، بسیاری  ازآنان رژیم غذایی مناسبی ندارند ودرشرایط غیر صحی زندگی نموده ونیز امید به زندگی پایین تری ازاکثریت جمعیت دارند.
چکیده
امروزه فقر یک مفهوم نسبی است. وضعیتی که تنها می تواند برحسب مقایسه شرایط یک گروه با شرایطی گروهی دیگر تعریف گردد. مسئله ای که پیرامون فقروجود دارد این است که ملاک های که توسط یک پژوهنده برای مقایسه جمعیت ها بکار گرفته می شود، یک سلسله ازفرضیات، پیرامون استانداردهای مناسب زندگی که برخی ازآنان استفاده میکنند ونیز برخی فاقد آن اند، منجر می شود.
تعاریف
فقر چیست؟ چگونه باید فقر را تعریف کرد؟  دوتعریف عمده ازفقر وجود دارد: تعریف معیشتی ازفقر ودیگری فقر به مثابه محرومیت نسبی .

مفهوم معیشتی (فقر مطلق) این مفهوم براساس تخمین سطح معیشتی ازمیزان درآمدلازم برای خرید مواد غذایی  مورد ضرورت به منظور برآوردن حد اوسط نیازهای تغذیه ای هر شخص بزرگسال وخردسال، درهر خانواده است.  بودیجه مواد خواراکی به منزله هزینه اساسی برای معیشت وزیست درنظر گرفته شده است که هرگاه این مقدار به هزینه های مربوط به  خوراک و پوشاک ضروری ومواد سوختی اضافه شود، رقمی می سازد که خانواده هایی که زیر این رقم قرار میگیرند، میتوان گفت درفقر قرار دارند.
  باانتخاب هر معیار وملاکی وباتوجه به مفهوم فقر، یعنی شرایطی که 750 ملیون انسان گرسنه درسراسر دنیا گرفتار آن هستند چه می توان گفت؟ فقر مطلق تصویرگر شرایط سختی است که درآن نداشتن یک وعده غذای بعدی ممکن است به معنای زندگی ویا مرگ یک انسان باشد. اثرات سوء تغذی، گرسنگی مزمن وبه خصوص کودکان، بابالاترین  رقم مرگ همراه است. درچنین شرایطی ازضعف ونومیدی که در ورای آن جز مرگ چیزی دیگری وجود ندارد، فقر حالت مطلق می باید.
 این تعریف وتلقی عامه ازمفهوم فقر ازاوایل قرن حاضر درایالات متحده امریکا واروپای غربی به عنوان یک سیاست درپژوهش ها غلبه داشته است. ویژگی ای که این تعریف راقابل قبول می سازد، ناشی ازخصلت عینی وعملی آن  است که براساس ارزیابی تأمین نیازهای غذایی لازم وسلامت جسمی فرد تنظیم شده است. بنابراین تعریف مطلق براساس واقعیت موجود جوامع آسان است که همانا فاقد نیازهای اساسی وحیاتی انسانها باشد. چارلز بوت یکی ازنخستین کسانی بود که کوشید معیار ثابتی  برای فقر معیشتی  تعین کند که به فقدان نیازمندیهای اساسی برای ارائه یک زندگی سالم فزیکی، غذایی کافی وسرپناه برای ممکن ساختن کارکرد فزیکی موثر بدن گفته می شود. وی تصور می کرد که این نیازمندیها برای افراد همسان ازنظر سنی وبدنی که درهر کشوری زندگی میکنند کم وبیش یکسان است. این اساسا مفهوم است که تاهنوز غالبا درتحلیل فقر درسراسر جهان بکاربرده می شود.

فقر به مثابه محرومیت(فقر نسبی): یکی ازنمایندگان عمده این طرز تفکر، پیتر تاونزند است که درسال 1979 مهمترین مطالعه ای را درزمینه فقر به انجام می رساند. وی برای اینکه محرومیت نسبی را معنی کند، برآن بود که باید درک اجتماعی، نیازهای اساسی ومهم ومصوب اجتماعی، ارزشهای متداول جوامع، سبک های زندگی واین که چگونه این صور لازم حیات درطول زمان تغییر می یابد نایل آمد. تاونزند درتوضیح محرومیت نسبی تأکید زیادی برنیاز به مشارکت درعادات روزانه، چگونه گذراندن اوقات فراغت وفرهنگ سیاسی مردم دارد. اگر مقتضیات زندگی مردم با چنین مشارکتی ناهمساز ورویارو باشد، اینگونه افراد دچار محرومیت نسبی شده اند. ازاین رو محرومیت راباید هم ازنظر مادی وهم اجتماعی مورد اندازه گیری قرار داد. مفهوم نسبی فقر که مفاهیم کاربردی آن نه تنها درجوامع مختلف، بلکه حتی دریک جامعه باتلقی های متفاوت ازسطوح آن، دشواری های سنجیشی ومعیاری را درپیش رودارد.
چرا فقراهنوز فقیرند؟   
        برنامه های رفاهی گسترده اگر به قسم منظم اجرا شود، همراه با سیاست های حکومتی فعالانه به پایین نگه داشتن میزان بیکاری کمک نماید، میزان فقر  را کاهش میدهد. جوامع وجود دارند مانند: سوئد که درآنها فقر معیشتی تقریبا به طور کامل حذف گردیده است. نه تنها ازلحاظ میزان زیاد مالیات ها، بلکه ازجهت توسعه سازمانهای بوروکراتیک حکومت که ممکن است قدرت زیادی بدست آورند . باوجود این هرچه بشتر توزیع ثروت ودرآمد دریک کشور به مکانیسم های بازار وا گذار شود، نابرابریهای مادی بشتر پدیدار می گردند . نظریه ای که اساس  حکومت خانم تاچر را تشکیل میداد. این بود که کاهش نرخ مالیات ها برای افراد وشرکت ها، رشد اقتصادی زیادی بوجود خواهد آورد، که ثمرات آن کم کم نصیب فقرا نیز خواهد گردید. مدارک وشواهد سالهای گذشته این نظریه را تایید نمی کند. چگونه سیاست اقتصادی ممکن است به توسعه اقتصادی شتاب بدهد یا ندهد. اما نتیجهء آن معمولا گسترش شکاف میان فقرا وثروتمندان بوده ودرعمل شمار افرادی راکه درفقرمطلق زندگی می کند افزایش میدهد.
      بررسی ها نشان میدهند که اکثریت بریتانیاییها فقرا را مسئول فقر خود میدانند ونسبت به کسانی که باصدقه های دولتی به رایگان زندگی میکنند بدگمان هستند. بسیاری معتقدند افرادیکه ازخدمات صحی ورفاهی استفاده میکنند اگر به طور جدی می خواستند، می توانستند کار پیدا کنند؛ بد بختانه، این نظرات با واقعیت های فقر کاملا بیگانه اند. باوجود این، افراد مرفه تر اغلب توجهی بوجود فقر نمی کنند.

 نتیجه وارزیابی:  فقر هم چنان درمیان ملتهای ثروتمند فراوان است. دوروش برای ارزیابی فقر وجود دارد: یک روش شامل استفاده از مفهوم فقرمعیشتی است، که به معنای فقدان منابع اساسی وحیاتی مورد نیاز برای حفظ سلامت وکارکرد مؤثر بدنی است. روش دیگر،ارتباط با فقر نسبی ومتضمین ارزیابی فاصله ای است که میان شرایط زندگی بعضی گروهها وشرایط زندگی اکثریت جمعیت وجود دارد.
 منایع:
۱- جامعه شناسی آنتونی  گذنز.

 ۲- جامعه شناسی توسعه دکتر مصطفی" اذکیا

هیچ نظری موجود نیست: